سایه شدم، و صدا کردم
سایه شدم، و صدا کردم:
کو مرز پریدنها، دیدنها؟ کو اوج "نه من"، دره "او"؟
و ندا آمد: لب بسته بپو.
مرغی رفت، تنها بود، پر شد جام شگفت.
و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهایی تنها باد!
دستم در کوه سحر "او" میچید، "او" میچید.
و ندا آمد: و هجومی از خورشید.
از صخره شدم بالا. در هر گام، دنیایی تنهاتر، زیباتر.
و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!
آوازی از ره دور: جنگلها میخوانند؟
و ندا آمد: خلوتها میآیند.
و شیاری ز هراس.
و ندا آمد: یادی بود، پیدا شد، پهنه چه زیبا شد!
"او" آمد، پرده ز هم وا باید، درها هم.
و ندا آمد: پرها هم.
و ندا آمد: پرها هم
سلام ٬ وبلاگ جالبی دارین ٬ امیدوارم بتونیم در آینده با هم تبادل لینک کنیم !
سلام دوست عزیز . اگه وقت کردی یه سری هم به ما بزن
سلام ٬ با هم تبادل لوگو بکنیم ؟
سلام ٬ من لوگوی شما رو تو وبلاگ خودم گذاشتم ٬ و آدرس لوگوی خودم رو به ایمیلتون فرستادم !
zendegi be amvaje daray manand ast chizi be sahel mibarad va chizi digar ra mishooyad
bari zistan sakht sade ast
raha che vazheye ghashangi
pirooz va shad bashi