-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 مردادماه سال 1384 14:38
نیایش های دکتر شریعتی خدایا به من « تقوای ستیز » بیاموز تا در انبوه مسؤلیت نلغزم و از « تقوای پرهیز » مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم . خدایا پارسایان بزرگی را که در انزوای ریاضت و عزلت پاک عبادت یا علم یا هنر ، به « کشتن نفس » کمر بسته اند ، هر چه زودتر توفیقشان ده ! تا در این طبیعت خوب خدا ، که هر موجودی را جز اینها...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1384 16:31
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سر داشتن در بهشت آرزو ره یافتن هر نفس شهدی به ساغر داشتن صبح ، از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن شامگه ، چون ماه رویا آفرین ناز بر افلاک و اختر داشتن چون صبا در مزرع سبز فلک بال در بال کبوتر داشتن بر تو ارزانی ، که ما را خوشتر است لذت یک لحظه : مادر داشتن تقدیم به...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1384 23:39
نیایش هایی به قلم استاد گرانقدری که به معنای واقعی اسلام رو درک کرد ... « دکتر علی شریعتی » خدایا مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان . اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند ، حیرتهای عظیم به روحم عطا کن . لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز . خدایا مرا از چهار زندان بزرگ انسان : « طبیعت » ،« تاریخ » ، «...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1384 15:23
آبی دریا قدغن ، شوق تماشا قدغن عشق دو ماهی قدغن ، با هم و تنها قدغن برای عشق تازه اجازه بی اجازه پچ پچ و نجوا قدغن ، رقص سایه ها قد غن کشف بوسه بی هوا ، به وقت رویا قدغن برای خواب تازه اجازه بی اجازه در این غربت خانگی بگو هر چی باید بگی غزل بگو به سادگی ، بگو زنده باد زندگی برای شعر تازه اجازه بی اجازه از تو نوشتن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1384 17:54
Immature love says : I love you because I need you Mature love says : I need you because I love you
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1384 21:52
ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی همچو ابر سوگوار اینگونه گریانت نبینم ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم تکیه کن بر شانه ام ای شاخهء...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 16:28
گوش کن ، دورترین مرغ جهان می خواند . شب سلیس است ، و یکدست ، و باز شمعدانی ها و صدادارترین شاخه فصل ، ماه را می شنوند . پلکان جلو ساختمان ، در فانوس به دست و در اسراف نسیم ، گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدم های تو را . چشم تو زینت تاریکی نیست . پلک ها را بتکان ، کفش به پا کن ، و بیا . و بیا تا جایی ، که پر ماه به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 12:04
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1384 21:22
آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست ، (( خواستن )) اگر با تمام وجود و با قدرتی که در (( صمیمیت )) هست تجلی کند، اگر هستیمان را یک (( خواستن )) کنیم ، یک (( خواهش مطلق )) شویم و اگر سرشار از یقین و امید و ایمان (( بخواهیم )) پاسخ خویش را خواهیم گرفت . ایمان نیرومند (( می آفریند )) . هر در فرو بسته ای که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1384 22:37
برای خواب دلاویز و ترد نیلوفر ، همیشه فاصله ای هست . دچار باید بود و گر نه زمزمهء حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد . و عشق سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست . و عشق صدای فاصله هاست .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 01:19
باغ من آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی برگی روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش ساز او باران ، سرودش باد جامه اش شولای عریانی ست ور جز اینش جامه ای باید بافته بس شعله ی زر تا پودش باد گو برید ، یا نروید ، هر چه در هر کجاکه خواهد یا نمی خواهد باغبانو رهگذاری نیست باغ نومیدان چشم در راه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 01:10
بی دل : آری ، تو آنکه دل طلبد آنی اما افسوس دیری ست کان کبوتر خون آلود جویای برج گمشده ی جادو پرواز کرده ست
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 23:48
سایه شدم، و صدا کردم سایه شدم، و صدا کردم: کو مرز پریدنها، دیدنها؟ کو اوج "نه من"، دره "او"؟ و ندا آمد: لب بسته بپو. مرغی رفت، تنها بود، پر شد جام شگفت. و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهایی تنها باد! دستم در کوه سحر "او" میچید، "او" میچید. و ندا آمد: و هجومی از خورشید. از صخره شدم بالا. در هر گام، دنیایی تنهاتر،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 22:52
تو ممکن است : در تمام دنیا فقط یکی باشی ولی برای بعضی افراد تما دنیا باشی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 21:57
به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهائی تنها و تاریک خدا مانند، دلم تنگ است . بیا ای روشن ، ای روشنتر از لبخند . شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها . دلم تنگ است . بیا بنگر ، چه غمگین و غریبانه ، در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی . بیا ،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 23:30
نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه ! ولی حداقل می تونیم یادش بدیم که وقتی شکست لبه های تیزش دست اونی رو که شکستش نبره !!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 11:39
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 14:16
درود بر شما ای لبهایی که درود را ادا کردید در حالیکه طعم تلخ بدرود را می چشیدید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 14:12
واقعیت این است که عقاب به این نمی اندیشد . که چقدر بلند پرواز است
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 11:17
رو به خورشید حرکت کنید . . . . سایه ها پشت سر خواهند بود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 11:04
اگر میدانستیم ( ؟ ) . نمیگذاشتیم حتی ثانیه ای از روزگار عشق با دوری بگذرد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 13:01
عشق نه چیزی جز خود میدهد و نه میگیرد . نه مالک کسی است و نه مملوک آن عشق تنها برای عشق کافی است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 12:56
شاید کسی را که روزی با تو خندیده است از یاد ببری اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است فراموش نخواهی کرد .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 01:27
......................................................... .......................................... ..................................................................... ............................................................................... حرفهایی که نمیشه گفتشون!!!!!!!!!!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1384 11:23
وقتی که درخت هست پیداست که باید بود باید بود و رد روایت را تا متن سپید دنبال کرد.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1384 11:03
خویش را باور کن هیچکس جز تو نخواهد آمد هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید شعله روشن این خانه تو باید باشی هیچکس چون تو نخواهد تابید ...سرو آزاده این باغ تو باید باشی هیچکس چون تو نخواهد روئید باز کن پنجره صبح آمده است در این خانه رخوت بگشای باز هم منتظری؟! هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید و نمی گوید برخیز ؛که صبح آمده...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1384 00:31
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم . کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم .............
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1384 00:23
If God had a refrigerator, your picture would be on it. If He had a wallet, your photo would be in it. He sends you flowers every spring. He sends you a sunrise every morning. Whenever you want to talk, He listens. He can live anywhere in the universe , but He chose your heart. Face it friend, He is crazy about you!...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1384 00:59
چه پست اند آنها که فاصله میان « آنچه هست » شان با « آنچه باید باشد » شان نزدیک است و حتی در برخی هر دو بر هم منطبق ! حیوان و درخت است که این دو « بودن » شان یکی است. هر موجودی در طبیعت آنچنان است که باید باشد و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد نیست.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1384 22:54
یک لحظه طول می کشه تا از یکی خوشت بیاد . یک دقیقه طول می کشه که یکی رو بپیچونی . یک ساعت طول می کشه تا یکی رو دوست داشته باشی. یک روز طول می کشه تا دلت برای یکی تنگ بشه. یک هفته طول می کشه تا به یکی عادت کنی. و حتی کمتر از یک ماه طول می کشه تا عاشق کسی بشی. اما یک عمر طول می کشه تا فراموشش کنی !!!!!